هنر هفتم

نشریه تخصصی سینما

هنر هفتم

نشریه تخصصی سینما

نقد فیلم (تمام پول های دنیا(2017) / ریدلی اسکات

جمعه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۹ ب.ظ


📚اسطورۀ سیاه

🖋آریا باقری...

     

تمام پول های دنیا- آخرین اثر ریدلی اسکات- درباب جان پل گِتی،یکی از ثروتمندان دهه ششم وهفتمِ قرن بیستم است که البته فیلم زیاد روی این شخص مانور نمیدهد وبه گفتۀ جیمز براردینلی وقتی مامی نگریم که اکثر کشش دراماتیک وآن هیجان را کاراکتر سوم به جای کاراکتر اول فیلم به ما میدهد مشخص میشود یک حفرۀ عظیم در فیلم وجود دارد.کاراکتر پل گتی راقرار بود کوین اسپیسی بازی کند که بعلت اظهار نظر وابراز عقیده اش دربارۀ زندگی شخصی وجنسی خود،این نقش به کریستوفر پلامر رسید- و به چه خوب بازیگری رسید!.کریستوفرپلامر این کاراکتر را که شهره به خساست است،بطوریکه پولی به ازای آزادی نوه اش نداد،وباگروگانگیران سرآزادی نوه اش  چانه میزد و مبلغ درمان تومور همسرش را نداد واصولا وبااین دید زندگی میکرد که (من یک درصد از تلاش ۱۰۰ نفر را به ۱۰۰ درصد از تلاش خودم ترجیح می‌دهم.)چنان کاریزماتیک و دورو بازی کرده است که مخاطب هم از نوع میمیک وریکشن اش احساس لذت میکند وهم احساس نفرت!.چان پل گتی طبق گزارش مجله فورچن ثروتمندترین فرد آمریکا انتخاب شد و در سال ۱۹۶۶ نیز رکورد ثروتمندترین فرد جهان را در کتاب گینس به نام خود ثبت کرد. در آن زمان ثروت گتی در حدود ۱.۲ میلیارد دلار بود.

 یکی از نقص های فاحش فیلمنامۀ دیوید اسکارپا که برپایۀ اقتباس کتابی از پل گِتی است- نقص شخصیتی ست که با روند فیلم تبدیل به حفره میشود،کاراکترها هیچ منحنیِ تحولی ندارند وفاقد تغییرند.از همان کاراکترهای آغازین فیلم که پل گِتی  وگروگان گیرها هستندگرفته تا کاراکتر فلچرچیس بابازی (مارک والبرگ) وگیل هریس بابازی (میشل ویلیامز).پل گِتی چگونه به پسرش دعوت نامه میدهد،برچه اصولی؟- مگر او آنان را رهانکرد؟پس چگونه ناگاه نظرش عوض شد؟کاراکتر پدر پائولا که بنوعی پسر پل گِتی میشود تمام المان های فردمثبت گرا را دارد،او خانواده اش را دوست دارد وحامیِ زنش است،پس چگونه به ناگاه سر از مراکش درمیاورد ومخاطب آنرا زنباره ای عیاش می بیند که حتی لباسها و دکوراسیون خانه اش هم به مراکش سال 60 میلادی نمیخورد،و لباسها ودکوراسیون خانه بیشتر به فیلم 300 ساخته (زک اسنایدر) میخورد- پدر پائولاچگونه اصلا به مراکش رفت؟،چگونه قصد بالاکشیدن اموال پدرش راداشت؟،چگونه به این منحنی رسیدوخانواده اش راپس زد؟،مگراین همان کاراکتری نبودکه وقتی پل گِتی برای هوادارانش نامه مینوشت که از کمک معذورم سوالِ ساختارشکنانه کرد؟- یا کاراکتر فلچرچیس که اصلا منحنی این شخصیتش مشخص نمیشود، ما نمی بینیم ونمیدانیم که چگونه این مردکه به نقل خودش یک جاسوس بوده واکنون یک مشاور مجرب است،ناگاه نگرش حمایت خودرا از پل گِتی بسمت گیل هریس میچرخاند،کاراکتر فلچر گویا نگارشش آنقدر ازسر عجله نوشته شده که اورا فراتر از تیپ نمیبرد واینقدر تحولش آنی وضعیف است که بایک ضربۀ تلفن به سرش فوری جبهه اش را عوض میکند- یا کاراکتر گیل هریس که بنظرم بازی ویلیامزبشدت تصنعی ومسخره اش کرده است که حتی نمیتواند پس از فروش شیء بدل بخندد ویاحالت ذوق و گریه بگیرد.این حرف درتمامی قسمت هاصدق میکند وکاملامشخص است که اوقصد تقریب سازی به بازی مریل استریپ را دارد ودراین امر ناکام مانده است،یاخود کاراکتر گِتی که فیلمنامه نویس اصلا به زندگی خصوصی او نزدیک نشده وگویا نرسیده وتنهاجنبه های فرمالیستیِ که آمیخته به ویژگی های فکری وروحی اوهست رانشان میدهد- یاکاراکتر گروگان گیر دانته آنیانیا که اصلا مشخص نیست چگونه با پائولا، نوۀ گِتی که گروگان است احساس صمیمیت میکند؟ وجه شبه شان چیست که حتی بخاطر او همکارش را هم میکــشدوچرا قضیه کـشتن اونیز با کشـف جسد او تمام میشود،دانته دوستش راتصور میکنیم کشته پس چگونه ناگاه دلش به حــال پائولا میســوزد ؟ ، ویا چـــگونه با ایــنکه می بینــد پائولا با آتـــش زدن خوشــه های گنــدم در حال فــرار اســت به تعــقیب او نمیپردازد؟ مگر او دیگر کارمند یک باندمافیاییِ رُم نیست؟پس چراخودرا رئیس تصورمیکند وتصمیماتی فاعلانه میگیرد؟

 تمام پولهای دنیا- اثری ایست که منجر به فرارِ سوژه میشودواین نقص روایت راهم بدنبال میاورد،بطوریکه فیلم از دقیقه 45 جان میگیرد وکاملا درپردۀ اول فیلمنامه مغز مخاطب را با المان های ریز،کاراکترهای پرحفره ونقصِ در روایت خسته میکند.مخاطب نمیداند ماجرای اصلی قصۀ پل گِتی وخساست اوست؟،یا ماجرای رابطه پائولا وگروگانگیران؟- ویا تدوین های موازیِ فرار پائولا درجنگل وترس های شبانۀ پل گِتی که درتنهایی می میرد چه ارتباطی باهم دارد؟-لذا فیلمنامه تکلیفش باخودش وکاراکترهایش مشخص نیست وناخواسته منجربه فرارِ سوژه میشود.سوژه هم میتواند پیرنگ وسوسپانس داستان باشندوهم میتواند کاراکترهای فرعی باشندکه درجایگاه پروتاگونیست اصلی قرار گرفته درحالیکه یک آنتاگونیست اند.

 اما نباید غافل شدکه همین المان های ریز دربرخی ازقسمت ها بشدت جذاب است وچنان در ذهن مخاطب تاثیرمیگذارد که با کمی تفکرمیتوان به عمق هنری آن پی برد واین را ریدلی اسکات تنها مدیون سابقۀ هنری اش درآثاری نظیر گنگسترآمریکایی،قلمروی بهشت، گلادیاتور و تلماولوئیز است که توانسته اینچنین برخی ازصحنه هاراجذاب کند.اکثر این تعلیق ها والمان هاازطریق تقطیع سکانس ها مخاطب را به وجد میاورد وهرکدام مفهومی رابه ذهن میرساند،برای مثال اِلمان مجسمه هایی نظیرارسطو،هومر،سقراط وبزرگانی که درسرتاسر خانۀ سلطنتی وکاپیتالیستیِ گتی یافت میشوند،نشان ازدیدگاه اسطوره ای وجاودانگیِ خودش است ودلش میخواهدمثل آنان نام درکند.درقسمتی او برای فلچرچیس تعریف میکندکه پدرش به اوگفته است که هیچ ارزشی ندارد- این درحالیست که اوخودرااسطوره تصورمیکند،درحالیکه از لحاظ بصری وجاگیری درست دوربین وحفظ عمق وکمپوزیسیون ،اواز مجسمه های اساطیرومشاهیر بااین دیدگاهش دورمیشود این نگاهی بصری وزیباست- ویا درقسمتی دیگر که بازهم ازطریق تقطیع سکانسها رشته های این پیام جرقه میزند این است که گتی درحالیکه عروسش  به او برای دادن پول به گروگان گیرها التماس میکند،اوبه فکرخرید یک اثرهنری است درسکانس بعد ما قصابی را می بینیم گوشتی را با ساطورش قطعه قطعه میکندواین دلالت بر خونسردی منفعت طلبانۀ او داردکه  این بی تفاوتی،اورا درمشارکتِ جنایت کارانه ای سهیم میسازد.

       ریدلی اسکات درآخرین فیلمش چندان نتوانسته اثری میخکوب کننده خلق کندوباچند خرده چیستان که آنرا دربستر یک تعلیقِ آدم ربایی قرار داده است بسیارسعی کرده که وابستۀ فیلمهایی نظیر (گروگان،88دقیقه وتاوان) نباشدوبرای خودش نگاهی جدیددست وپاکنداما دراین زمینه ناموفق بوده است.ریدلی اسکات دید جزئی که از زندگی پل گتی اقتباس کرده است را از گزین گفته هایش استخراج کرده است،نه زندگی شخصی اش؛چراکه درفیلم 5 همسرش اورا نمی بینیم،بلکه تنهااورا موقع خرید وسایل هنری واشیای بدل وقیمتی می بینیم- فیلم حتی نتوانسته رابطۀ علت ومعلولی به آن دختران درحال تیراندازی دهدواگرکسی زندگی این کاراکتر را نداند گمان میکندکه او فردی با تمایلات منحرفانۀ جنسی ست.

      فیلم- دارای خرده پیرنگ هایی متوسط- نه عالی است که مخاطب رابرای حداقل چندلحظه میخکوب میکند،تمام پولهای دنیا عقب گردی آشکار برای اسکات است،اما فیلم دارای برخی سکانسها و المانهای ریزی  ست که مخاطب را دربرخی اوقات واقعا شگفت زده میکندو پایان بندی فیلم هم بسان اغاز فیلم که نمایی خنثی از یک حادثه،درست مانندفیلم (نشانی ازشر) اثر اورسن ولز میکند- بانمایی سکون اما بشدت پرمعنی وپرتعلیق پایان می یابد.کاراکتر گیل  دربین مجسمه هایی که هرکدام اسطوره ای درزمینه شده اند، مجسمۀ مشکی رنگِ پُرترِه مانندی از پل گتی را می بیندکه دربین مجسمه های سپید به چشم میخورد.این بدین معناست که اوتبدیل به اسطوره شده وحتی بعد از مرگش هم نمیتوان اورا تنها بخاطرثروتش فراموش کردوهمین خصیصۀ ثروت اندوزی اوست که مجسمۀ صورتش رادربین مجسمۀ علما وبزرگان سیاه وتیره کرده است- اوحال تبدیل به اسطوره شده است،اسطوره ای سیاه! .تِم تمام پول های دنیا فیلمی برضد استثمار وثروت اندوزی است که با نگاهی تقریبا ساختارشکنانه زندگیِ نصفه ونیمۀ جی.پی.گتی را مورد تفحص قرارمیدهد وتاحدی دراین مقوله موفق بوده است.فیلم برای یک بار دیدن خوب است- اما هرگز آنرا نمیتوان با آثاری نظیر تلما ولوئیز،گلادیاتور،قلمروبهشت ویا بیگانه مقایسه کرد.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی