هنر هفتم

نشریه تخصصی سینما

هنر هفتم

نشریه تخصصی سینما

یادداشتی بر فیلم آپارتمان (۱۹۶۰) / بیلی وایلدر

يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۱۸ ب.ظ

📚"آینه ات شکسته، فرن!"

🖋شهرزاد شالبافان 


آپارتمان فیلمی کمدی-عاشقانه محصول سال 1960 است که با وجود گذشت 5 دهه از عمرش، هم چنان تازه و پویاست. فیلم به لطف موضوعش تا سال ها پس از این هم قادر است احساسات مخاطب را با خود همراه سازد.

سی.سی. بکستر یک کارمند ساده در طبقه ی 19 اداره ی بیمه است. شخصیتی دوست داشتنی که نقطه ضعفش این است که نمی تواند "نه" بگوید. ما بکستر را دوست داریم چرا که او احتمالا نمونه ی کوچکی از خود ماست. اداره بیمه ی شلوغی که بیش از 31 هزار کارمند دارد، می تواند مثالی از یک جامعه ی درهم و برهم و مدرن باشد. جایی که هرکس مشغول کار خودش است و ظاهرا در این جامعه ی شلوغ، تمام امور بر طبق اصول مشخصی پیش می رود. اما با نگاه نزدیک تر به روابط چند تن از کارکنان آن می توان سردی و سو استفاده های بسیاری را تشخیص داد.

داستان مردی که همیشه مورد سو استفاده قرار می گیرد، کارکنانی که فاسدند، و زنی  که عاشق مرد متاهلی شده است، شاید بارها روایت شده باشد اما ظاهرا همچنان شنیدنش جالب است.

به علت شخصیت پردازی های عالی که حرف های زیادی برای گفتن دارند، نقش های اصلی را جداگانه مورد بررسی قرار می دهم:

سی.سی. بکستر: او مردی تنهاست که برای ترفیع شغلی کلید آپارتمانش را به مافوق هایش می دهد تا معشوقه هایشان را به آنجا ببرند. همین مسأله باعث شده تا همسایگانش تصور کنند که او مردی عیاش است. اما میزان تنهایی او را می توان در همان ابتدای فیلم، هنگامی که ته مانده ی مشروب هایی که مافوقش پس از عیش و نوش به جا گذاشته را در یک لیوان مخلوط کرده و سر می کشد، دید. شامش یک غذای آماده است که در فر گرم می شود و هم صحبتش تلویزیونی که از بخت بد هیچ گاه برنامه ی خوبی برای نمایش ندارد.

این تنهایی و سرد بودن آپارتمان بکستر را مقایسه کنید با زمانی که فرن کیوبلیک به علت ناخوشی مجبور است دو روزی را در خانه ی بکستر بگذراند. بکستر مرتبا ناخوشی فرن ودستوراتی که دکتر به او داده را یادآوری می کند تا از رفتن او جلوگیری کند اما در حقیقت او به دنبال دستیابی به یک هم صحبت است. او نمی خواهد سال نو را هم مثل باقی روزهای سال به تنهایی سپری کند. در جایی فرن به او می گوید که در خانه اش تنها 3 جفت و یک لنگه جوراب پیدا کرده که البته برای مرد تنهایی چون بکستر طبیعی است. "بادی بوی" فیلم آپارتمان کودکانه عاشق است. برای دختری که در آپارتمانش است، با شادی و آواز خواندن اسپاگتی درست می کند. او با اینکه می داند این مهمان مدت زیادی در خانه اش نمی ماند، هم چنان شاد است. شاید بکستر در آن لحظات شادترین مرد کره ی زمین باشد هنگامی که او به خاطر پنهان نگهداشتن راز مدیرش دروغی را سرهم کرده و مشت محکمی هم دریافت میکند و فرن پیشانی اش را می بوسد، دردی  که داشته را به کلی فراموش می کند.

"به خودت زحمت نده دکتر. حتی یه ذره هم درد نمی کنه!"

در نهایت به پاس خدمات بکستر، مدیر شرکت به او یکی از بالاترین سمت ها را می دهد. یک اتاق جداگانه و یک کلید مخصوص برای توالت! شاید این جا بیشترین افسوس را برای بکستر بخوریم، چرا که او حالا همه چیزش را به یک ترفیع شغلی باخته. ترفیعی که حالا بدون داشتن زنی که دوستش بدارد، بی ارزش است. با این حال این بدبختی به همین جا ختم نمی شود و مدیرش دوباره درخواست کلید آپارتمانش را می کند تا زنی که بکستر دوستش دارد را به آنجا ببرد. همین جاست که بکستر تصمیمی شجاعانه می گیرد. او به جای دادن کلید آپارتمان به مدیر شرکت، کلید توالت خصوصی را به او می دهد!

"+ متاسفم آقای شلدرک.

-منظورت چیه که متاسفی؟

+ شما هیچ کسو به آپارتمان من نمی برید.

-من که هرکسی رو نمی برم. من خانم کیوبلیک رو می برم.

+ به خصوص خانم کیوبلیک!

_ چی گفتی؟

+کلید بی کلید!

_بکستر، من تو رو اینجا آوردم چون فکر می کردم مرد زرنگی هستی. حواست هست داری چه اشتباهی می کنی؟ نه در حق من، که در حق خودت! باید سال ها کار کنی تا به این سمت برسی ولی فقط چند ثانیه طول می کشه تا از کار بی کارت کنم. کنم متوجهی؟

+بله. (کلید را روی میز پرت می کند.)"

_ بکستر، تو کلید اشتباهی رو بهم دادی.

+ نه، ندادم.

_ ولی این که کلید توالت اختصاصی شرکته!

+همینطوره. من دیگه بهش احتیاجی ندارم. چون از این جا خسته شدم.

_تو چت شده بکستر؟

+ فقط دارم از دستور دکترم پیروی می کنم. من می خوام آدم بشم. می دونی معنیش چیه؟ یک انسان.

_ یه لحظه صبر کن.

+ ولش کن. دیگه اون رشوه ی قدیمی جواب نمی ده. خداحافظ آقای شلدرک."

و کلاهش را بر سر می گذارد و با اقتدار تمام و در هیبت یک قهرمان، شرکت را ترک می کند. بله! او حالا یک قهرمان است. او تصمیم گرفته که دیگر ضعیف نباشد. همان چیزی که از ابتدا انتظار دیدنش را داشتیم. شجاعتی که دوست داشتیم خودمان هم می داشتیم و مانند بکستر فیلم آپارتمان، شخصیت شرور را کنار بزنیم.

فرن کیوبلیک:

او آسانسورچی ساده و آرام شرکت بیمه است.خیلی از کارمندان شرکت درصدد جلب توجه او هستند ولی او به تمامی آنها  بی تفاوت به نظر می رسد.  فرن به گفته ی خودش همیشه در زمان اشتباه و مکان اشتباه، عاشق مردهای اشتباهی می شود.حالا هم دل در گرو مدیر شرکت دارد که مردی متاهل است و فرن را تنها برای اوقات خوشی می خواهد. موضوع به همین جا ختم نمی شود. فرن از طریق منشی شرکت متوجه می شود که پای زن های دیگری هم در میان است:

"چطور اینقدر احمق بودم؟ فکر کنم حالا دیگه یاد گرفته باشم. وقتی که عاشق یه مرد متاهل هستی، نباید ریمل بزنی."

فرن حالا از درون احساس شکستگی می کند و در قسمتی به یادماندنی از فیلم به بکستر می گوید:

"بکستر: آینه تون...شکسته.

فرن: آره می دونم. همینطوری دوستش دارم؛ چون من رو همون جوری نشون می ده که از درون احساس می کنم."

فرن از خیلی جهات مانند بکستر است. او هم توسط فردی که قدرت را در دست دارد (آقای شلدرک) مورد سوء استفاده قرار می گیرد. او تعبیر خوبی از این ماجرا دارد:

" – شلدرک آدمیه که می گیره.

+بکستر: چی گفتی؟

_ بعضی از آدما چیزی می گیرن و بعضی از آدما هم چیزی ازشون گرفته می شه. خودشون هم می دونن دارن یه چیزی رو میبازن اما نمی تونن کاریش بکنن."

او برای پایان دادن به چنین وضعیتی دست به خودکشی می زند که ناموفق است و مجبور می شود برای مدتی در خانه ی بکستر بماند. می گویند زنان عاشق مردان بد می شوند و مردان خوب را به دوستی می گیرند. چنین اتفاقی دقیقا بین بکستر و فرن رخ می دهد.

"آخه اگه من خودمو بکشم کی ناراحت میشه؟

بکستر: من. من ناراحت میشم.

فرن: آخه چرا من نمی تونم عاشق آدم خوبی مثل تو بشم؟"

 فرن کیوبلیک هم در پایان داستان، پس از شنیدن جسارت بکستر در پس گرفتن حقوقش، این شجاعت را پیدا می کند تا خودش را هم از بند سوء استفاده های شلدرک رها کند.

آقای شلدرک:

او مدیر یک شرکت بزرگ بیمه است. مردی متاهل، پولدار و عیاش. شلدرک هم ما به ازای بیرونی زیادی دارد. او مانند یک شیر قدرتمند در جنگل، بر تمام کارکنانش تسلط دارد و هرگونه استفاده از آنان را حق مسلم خود می داند. هر چند شلدرک در پایان فیلم به سزای اعمالش می  رسد، اما به نظر نمی رسد در دنیای واقعی هم بتوان تا این اندازه نسبت به شکست خوردن این افراد خوش بین بود.

جمع بندی:

آپارتمان فیلمی خوش ساخت از یکی از کاربلدترین کارگردان های جهان در زمینه ی ساخت کمدی-رمانتیک است. هنگام تماشای این فیلم، احتمالا هیچ چیز، به جز سیاه وسفید بودنش، این احساس را به شما نمی دهد که در حال تماشای یک اثر کلاسیک هستید و فیلم به نمونه های تازه نفسش در عصر حاضر تنه می زند. بازی جک لمون در نقش مردی مظلوم بسیار دوست داشتنی است وشرلی مک لین هم در نقش دختری آرام وساکت به خوبی ظاهر می شود. بازی فرد مک موری در نقش آقای شلدرک هم به حدی باورپذیر بود که تا مدت ها از خانم های رهگذر در خیابان متلک می شنید و حتی یکی از آنها با کیفش او را زد. تمام این ها را اضافه کنید به موسیقی زیبا و گوش نواز آهنگساز برنده ی سه جایزه ی اسکار، آدولف داچ که احتمالا تا مدت ها در ذهن تان خواهد ماند. نتیجه ی چنین ترکیبی می شود 93امین فیلم از 100فیلم برتر تاریخ به انتخاب AFI که می توان با خیال راحت چندین و چند بار به تماشای آن نشست.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی